آیا آلزایمر درمان دارد؟
افزایش طول عمر، جدا از تمامی فواید و اثرات مثبت، به ایجاد بیماریهایی منجر شده که افزایش سن بهعنوان یکی از دلایل اصلی بروز آنها مطرح است. یکی از مهمترین این بیماریها اختلالات منجر به تحلیل پیشرونده مغز است که علائم آنها تحت عنوان دمانس یا زوال عقل نامیده میشود و شایعترینشان بیماری آلزایمر است. البته سن ابتلا به آلزایمر به ٤٩ سال رسیده و پیش بینی می شود تا چند سال آینده به مرحله میانسالی برسد. بنابراین آلزایمر صرفا ناشی از کهنسالی نیست. پیشرفت این بیماری روندی تدریجی و مخرب دارد. این بیماری مثل نگریستن به تصویری است که به تدریج محو میشود و خطوط و مرزبندیها از بین میروند. آنگاه گذشته و خاطرات و پیشینه انسان در پس صفحهای مات ناپدید میشود. با این حال لحظات و گاهی ساعتهایی هم وجود دارند که همه چیز سر جای خودش قرار میگیرد. در این لحظات کمیاب هوشیاری فرد به طور کامل بازمیگردد. دقایقی هم وجود دارند که بیمار از موقعیتش آگاه است و میتوان آنچه در گذشته اتفاق افتاده را در پاسخها یا واکنشهای او بازیافت.
بیماری آلزایمر معمولا با اختلال در خاطرات کوتاهمدت آغاز میشود. بروز کژتابیهایی در رابطه با نزدیکان و خشم و بیاعتمادی و احساس بیگانگی از پیامدهای آن است. کمکم حافظه بلندمدت شخص هم از بین میرود و او دیگر نمیتواند رویدادهای زندگیاش و حتی عزیزانش را به یاد بیاورد. چیزها معنای خود را از دست میدهند، دایره واژگانی فرد تحلیل میرود، ارتباطات اجتماعی فقیر میشوند و سرانجام رشتهای که فرد را به جامعه پیوند میدهد میگسلد. سالمند حافظهاش را که از دست بدهد، به گذشته پرتاب میشود. یک مسافر زمان در یک سفر بیبازگشت. این موارد کم نیستند.
چرا دچار آلزایمر میشویم؟
- به عقیده پزشکان ژنتیک، سبک زندگی و محیط و مکان زندگی میتواند در مواردی به عنوان عوامل بیماری معرفی شود اما آنها میگویند که در مورد یک چیز کاملا مطمئن هستند؛ سلولهای مغزی فرد بیمار در طی زمان دچار آسیب میشود.
- پزشکان معمولا قادر به تشخیص زوال عقل هستند اما اینکه آیا فرد قطعا دچار آلزایمر شده است یا خیر فقط بعد از آزمایشهای میکروسکوپی مغز فرد بعد از مرگ او امکانپذیر است. همواره این احتمال وجود دارد که بیماری به ویژه در کشورهایی که امکانات تشخیصی کمی در اختیار دارند به درستی تشخیص داده نشود.
شرایط زیستی انسانها تا حدود زیادی تغییر کرده و هنگامی که صحبت از آلزایمر و فراموشی به میان میآید بیشتر افراد تصور میکنند این بیماری فقط گریبان سالمندان را میگیرد، غافل از اینکه جوانان نیز از تیررس این بیماری در امان نیستند و در کنار هم قرار گرفتن شماری از علتها میتواند آنها را مستعد ابتلا به آلزایمر یا زوال عقل کند. سالانه صدها هزار نفر به زوال عقل زودرس در سنین جوانی مبتلا می شوند. زندگی توام با اضطراب، وسواس و انزوا خودش را به شکل بیماریهای مختلف ازجمله آلزایمر نشان می دهد و به همین علت سن ابتلا به آلزایمر به ٤٩سال رسیده و تا چند سال آینده به مرحله میانسالی میرسد. بنابراین آلزایمر صرفا ناشی از کهنسالی نیست ولی افراد بالای ۶۵ سال بیشتر در معرض خطر قرار دارند. بر اساس اطلاعات ارائه شده، کسانی که فعالیت بدنی کافی ندارند یا دچار سوءتغذیه یا تغذیه نامناسب هستند بیشتر در معرض ابتلا به بیماری هستند. ژنتیک، مصرف سیگار، دیابت کنترل نشده، فشار خون بالا و کلسترول بالا عواملی هستند که میتوانند امکان ابتلا را افزایش دهند. همچنین برخی از مطالعات نشان دادهاند که تعلق به دهکهای پایین از نظر اقتصادی و فرهنگی، انزوای اجتماعی، آسیب شنوایی، سکته مغزی، دیابت، بیماری قلبی و افسردگی همگی با خطر بالای زوال عقل زودرس مرتبط هستند و افرادی که در فعالیتهای چالشی ذهنی در طول عمر خود مشارکت داشتهاند مثلا کسانی که مطالعه میکنند و فعالیتهای مغزی بیشتری دارند کمتر در معرض خطر ابتلا قرار دارند.
آیا آلزایمر درمان دارد؟
در حال حاضر پزشکان برای کند شدن روند از دست رفتن حافظه داروهایی را تجویز میکنند. برخی از داروهای ضد افسردگی میتوانند تغییرات رفتاری بیمار را کنترل کنند.
اما واقعیت این است که کسی که دچار آلزایمر است درمان نمیشود و فقط میتوان کیفیت زندگی را برای او بهتر کرد. معمولا پرستاران و مراقبان کسانی که دچار آلزایمر هستند، راه سختی در پیش دارند. به عهده گرفتن مسئولیت مراقبت از فرد مبتلا به آلزایمر به معنای پذیرفتن یک شغل پر استرس است. معمولا مراقبان این بیماران احساسات پیچیدهای از عشق، امید، خشم، گناه، تنهایی و ناامیدی را تجربه میکنند. مطالعات نشان میدهند که بسیاری از پرستاران این بیماران دچار افسردگی میشوند و از اختلال خواب و پریشانی روحی رنج میبرند. به همین دلیل مراقبت باید بین اعضای خانواده تقسیم شود. در حال حاضر نیز درمان قطعی برای آلزایمر وجود ندارد به همین دلیل تمام سیاستگذاریها مبتنی بر تشخیص زودهنگام و کاهش سرعت رسیدن افراد به بیماری آلزایمر است.
البته مداخلات درمانی و مراقبتی مانند مصرف دارو و اقدامات روانشناسی حتی در مراحل اولیه بروز بیماری میتواند مؤثر و کارساز باشد و موجب بهبود اختلال شناختی، حفظ استقلال فردی و کیفیت زندگی بیمار میشود و برگزاری جلسات مشاوره برای مراقبان و سالمندان میتواند موجب بهبود خلق و خو و کاهش فشار روانی ناشی از بیماری آلزایمر شود. ولی بر خلاف تصور عمومی، این بیماری نباید به عنوان بخشی طبیعی از روند سالخوردگی تلقی شود.
گروهی دیگر از فاکتورهای زمینهساز بروز بیماری آلزایمر به سبک زندگی انسان مربوط هستند و در نتیجه امکان کنترل آنها وجود دارد. برخی از این عوامل عبارتند از: کمبود تحرک و فعالیتهای ورزشی، مصرف دخانیات، فشار خون و کلسترول بالا، بیماری دیابت کنترلنشده و نهایتا رژیم غذایی فاقد سبزیجات و میوهها.
مطالعات انجام شده نشان میدهد که دارا بودن تحصیلات دانشگاهی، داشتن فعالیت شغلی پویا، فعالیتهای تفریحی سرگرمکننده مغز مثل مطالعه و بازیهای فکری، نواختن موسیقی و داشتن فعالیتهای اجتماعی همگی نقشی مثبت در پیشگیری از بروز آلزایمر ایفا میکنند. اگرچه مکانیسم بروز این نقش به صورت دقیق مشخص نیست اما میتوان آن را به افزایش ارتباطهای سلول به سلول در بافت مغزی نسبت داد که از مغز در برابر تأثیرات منفی تغییرات ناشی از آلزایمر محافظت میکنند.
در میان انواع بیماریهای مزمن، آلزایمر شرایط ویژهای دارد. چون فرد مبتلا از یک طرف دچار ناتوانی در انجام امور روزمره است و از طرف دیگر نیاز به مراقبتهای ویژه طولانیمدت توسط اطرافیان دارد. به همین دلیل بایستی تأثیر این بیماری را نه تنها بر خود شخص بلکه بر خانواده نزدیک، دوستان، اطرافیان و به صورت کلی جامعه نیز مد نظر قرار داد.
این موضوع به ویژه در مورد اطرافیان نزدیکی که وظیفه مستقیم مراقبت از بیمار را به عهده میگیرند بسیار بارزتر است. مراقبت از بیمار دچار آلزایمر کاری بسیار دشوار و نیازمند صرف انرژی ذهنی و جسمی فراوان است. از آنجایی که به صورت معمول روند بیماری کند و توام با افزایش تدریجی ناتوانیهای بیمار است اطرافیان بایستی به مدت طولانی و گاهی چندین سال از بیمار مراقبت کنند و این موضوع منجر به ایجاد استرس شدید خواهد شد.
استرسی که خود میتواند منجر به بروز انواعی از مشکلات و بیماریها برای فرد یا افراد مراقبتکننده شود و به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر بازدهی و نقش اجتماعی این افراد تأثیر منفی بگذارد، به همین دلایل، مراقبت از بیماران آلزایمری نبایستی تنها به شبکه اطرافیان نزدیک آنها محدود شود. بلکه جامعه و دولت نیز در این میان دارای وظایفی هستند.
شاید مهمترین نکتهای که در مورد بیماری آلزایمر باید آموزش داده شود این است که آلزایمر یک بیماری ناتوانکننده است و نتیجه طبیعی افزایش سن نیست. این اشتباهی است که در بسیاری از برخوردهای روزمره و در میان مردم مشاهده میشود و رسانههایی مثل تلویزیون نیز در بسیاری از مواقع به آن دامن میزنند.
نکته اساسی این است که اگر خانوادهها علائم بیماری را طبیعی و ناشی از سالخوردگی بدانند تلاشی برای کمک به فرد مبتلا و مشاوره با پزشک و سایر مراجع درمانی و توانبخشی برای کاهش رنج ناشی از بیماری نخواهند کرد و در نتیجه بیمار و اطرافیانش با مشکلات بسیار بیشتری مواجه خواهند شد. حمایتهای مالی و بیمهای از بیماران مبتلا به آلزایمر و خانوادههای آنها و ارائه کمکهای تخصصی از جمله برقراری سیستمهای مشاوره دهنده تلفنی و اینترنتی ۲۴ ساعته که در حال حاضر در اغلب کشورهای پیشرفته دنیا وجود دارند تنها نمونههایی از این وظایف هستند.
هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.